سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 91 مهر 3 , ساعت 4:24 عصر

گفته می‌شود که بیشتر اوقات سقراط جلوی دروازه شهر آتن می‌نشست و به غریبه‌ها خوشامد می‌گفت.

روزی غریبه‌ای نزد او رفت و گفت:
“من می‌خوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟”

سقراط پرسید:
“در زادگاهت چه جور آدم‌هایی زندگی می‌کنند.”

مرد غریبه گفت:
“مردم چندان خوبی نیستند. دروغ می‌گویند، حقه می‌زنند و دزدی می‌کنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام.”

سقراط خردمند می‌گوید:
“مردم اینجا هم همانگونه‌اند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه می‌دادم.”

چندی بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط می‌آید و درباره مردم آن سوال می‌کند.

سقراط دوباره پرسید:
“آدم‌های شهر خودت چه جور آدم‌هایی هستند؟”

غریبه پاسخ داد:
“فوق‌العاده‌اند، به هم کمک می‌کنند و راستگو و پرکارند. چون می‌خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.”

سقراط اندیشمند پاسخ داد:
“اینجا هم همینطور است. چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می‌کنی؟!”



لیست کل یادداشت های این وبلاگ